MEپرستمت
من می پرستمت
آن لحظه ها که مات
تنهایی مرا
آغوش می کشی
آن لحظه ها که تو
در یک هجوم گرم
دورحصار من
تنپوش می کشی
من را پس از تو و این عاشقانه ها
بعد از عبور تو
حتی صدای تار
عاشق نمی کند
این عاشقانه را با خود ببر برو
من را به خود گذار
تنها شدن مرا
جز اندکی غمین
کاری نمی کند
تا هر کجا روی...تا انتهای شب
تنها- بدون من-
یا در کنار غیر
تنها بدان که من
مومن به عشق تو
در حزن این قفس
آرام و زیر لب تکرار می کنم
-من می پرستمت-
+ نوشته شده در جمعه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 9:45 توسط حامد
|