بودنم بسته به بودنت


اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تا ابد مال منی ، حتی اگر نباشی


حتی اگر مرا نخواهی

تو نمیدانی وسعت عشقم را ، چگونه آهسته بگویم وقتی نمیشنوی

صدای فریادم را

لحظه های نبودنت تصویریست از یک شب بی ستاره

از آن شبهایی که بی قرارتر از دلم دلی بی تاب نیست

بدان قدر دلی را که مثل آن در پی عشقش نیست

تو نمیدانی به خاطرت با گذر زمان از همه دنیا میگذرم



تا برسد به لحظه ای که دیگر هیچ فرصتی برای در کنار تو بودن نمانده باشد

آنگاه عشقت را با خودم به آن دنیا خواهم برد
تا به ساکنان آن دنیا نیز ثابت کنم که بدجور عاشقت هستم

تمام وجودم به تو وابسته است ، بودنم به بودنت بسته است

نشکن دلم را که این دل خسته است

منی که اینجا زانو به بغل گرفته ام ، آرزوی در آغوش کشیدن تو را دارم

منی که تنها تو را دارم
چشمانم را میبندم و تو را در کنارم تصور میکنم ، ای کاش رویا نبود



ای کاش دلم اینک در این لحظه ی پر از دلتنگی تنها نبود

انگار از همان آغاز ، آغاز من بوده ای ، نفسهای عشق را به من داده ای

تا از تو به عشق برسم ، تا از عشق دوباره به تو برسم

اینکه تو را در قلبم احساس میکنم ، اینکه عشقم هستی به داشتنت افتخار میکنم

همین برایم زیباست ، دنیا را بی خیال ، تمام زیبایی ها در وجود تو پیداست

نگیر از قلبم بودنت را که قلبم از تپش می افتد

نگیر از من گرمی دستانت را که وجودم یخ میزند
اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تو جزئی از وجودمی

تو نیز باور کن این عشق جاودانه را


فرقـی نمـی کند !!

بگویم و بدانـی ...!


یا ...


نگویم و بدانـی..!


فاصله دورت نمی کند ...!!!


در خوب ترین جای جهان جا داری ...!


جایـے که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد.:


دلــــــــــــــم.....!!!



سوخته ی عشق

خواب هایم بوی تن تو را می دهد

نکند…

آن دورتر ها…

نیمه شب…

در آغوشم میگیری…!

 

ادامه نوشته

خسته ام




 

ادامه نوشته

برای تو مینویسم

گفتم كه دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم و اشك از چشمانم سرازير شد
و باز چيزی نگفتی و به جای سكوت اينبار تو نيز مانند من اشك ريختی

ادامه نوشته

تو

به همان عهد که بایادو خیالت بستم

یاد من هم نکنی باز بیادت هستم 

 

ادامه نوشته